گروه فرهنگی سراج24: در قسمتی از برنامه مدیری مسئله حق طلاق برای خانمها را به طنز کشید. هنوز برنامه تمام نشده بود که واکنشهای توئیتری آغاز شد. این ماجرا تا صبح امروز و حضور در صفحه اول روزنامهها ادامه پیدا کرد. رسانههای برخط نیز به این ماجرا ورود کردند و حالا همه چیز مخلوط شده است. حرف غالب رسانهها یک چیز است: «مدیری اصالتا ضد زن است. او این را در فیلمهایش هم نشان داده است». اما مدیری در برنامهاش چه گفته بود؟
مدیری در یکی از پلاتوهایش گفت: «250 نفر در مهمانی هستند. آقا هی خانمش را صدا میزند و در گوشش میگوید لطفاً از جلوی چشم من دور نشو. ای ماه و ستاره من و ای هستی من. از جلوی چشم من دور نشو! اینها همان مردانی هستند که موقع ازدواج، جوگیر شدهاند و حق طلاق را دادهاند به خانمهایشان». مدیری کسانی که حق طلاق را به همسرانشان دادهاند را "جوگیر" خطاب کرد. این مسئله هرچند با همراهی و تشویق حاضران در برنامه همراه بود اما به ذائقه برخی مخاطبان شبکههای اجتماعی خوش نیامد.
این همه ماجرا نبود. مدیری از تماشاچیان برنامه پرسید که آیا الان خانمی در جمع هست که حق طلاق داشته باشد؟ فقط یک نفر دستش را بالا میبرد و با همسرش به روی سِن میآید. زوج جوانی که تنها یک سال و چهار ماه از ازدواجشان گذشته کنار کارگردان دورهمی میایستند و به سوالهای او پاسخ میدهند.
مدیری: این شرط حق طلاق، شرط شما بود یا همسرتان؟
زن: شرط مادرم بود.
مدیری: چرا به نظر شما این شرط وجود دارد؟
مرد: بهعنوان محکمکاری. اگر مشکلی پیش آمد، بدون دردسر بشود طلاق گرفت.
مدیری: شما راحت پذیرفتید؟
مرد: بالطبع نه. بحث کردیم. بحث که شد خانمم فرمودند بهخاطر این که پدر و مادرم رضایت بدهند، قبول کن.
زن: چون دوستش داشتم.
مدیری: چرا خانمها حق طلاق را مایلند داشته باشند؟
زن: چون مثلاً اگر مشکلی از شوهرشان ببینند راحت طلاق بگیرند.
مدیری: مثلاً چه مشکلی؟
مرد: عیب و ایرادی چیزی؛ چه از نظر شخصیتی و چه اخلاقی.
مدیری: ماهیچههایم سوخت برایت. خیلی مظلوم است[مدیری خطاب به زن و تماشاگران]. خانم! کاریش نداشته باشید. به خاطر من. هرکاری هم کرد، کاریش نداشته باشید. امیدوارم که هیچ وقت از این حق طلاق استفاده نشود. تا سن 100 سالگی.
دورهمی صراحتا مسئله حق طلاق برای خانمها را مسخره کرد. حق طلاق چیزی است که بازهم ناشی از فرهنگ و مُد آدمهای مسئولیتگریز امروزی است. کسانی که همیشه از همه چیز میترسند و بفکر رهایی در نقطه پایانی هستند. طرح کردن مسئله حق طلاق در ابتدای عقد چه پیامی دارد؟ لابد یعنی حواسمان باشد که اگر نتوانستیم خوب زندگی کنیم و بقول روشنفکرنماها «حالمان با هم خوب نبود»، بتوانیم راحت همه چیز را تمام کنیم و اذیت نشویم. در چنین شرایطی مرد چه جایگاهی در زندگیاش دارد؟ مردی که بخاطر گذشتن از حق طبیعی و شرعیاش دائم در خطر تهدیدهای احساسی زنانه برای پایان زندگی مشترکش است، چطور میتواند سرپرست حقیقی یک خانواده باشد؟ روابط قراردادی اینچنینی نیز زائیده ذهنیت مسئولیتگریز آدمها است که از آن تعبیر به روشنفکری میشود. وقتی رابطهای به اسم ازدواج ایجاد میشود باید برای دوام آن تلاش کرد و زحمت کشید. هنر نیست که در روزهای شاد و خرم ابتدایی و انشاالله همیشگی، به فکر پایانی مطمئن باشیم.
چرا باید چنین حقی را برای زن در نظر گرفت که بتواند به حق اختصاصی مرد تجاوز کند و آن را روشنفکری دانست؟ آیا مرد هم میتواند بگوید که در ازای بخشیدن حق طلاق، باید مهریه دختر را تخفیف داد و فلان قدر تعیین کرد؟ اینهم نماد روشنفکری است؟ معامله عشق و عاطفه با ازاله حقوق طبیعی و ذاتی آدمها بیشتر از فکر مریض بر میآید تا از فکر روشن. نگاه کافهگردهای خسته و بیهویت را کنار بگذاریم، کسانی که هر روز و آن با کسی رابطه دارند و روز دیگر فراموشش میکنند. واقعیت چیز دیگری است که آن رابطه عاشقانه بر پایه احترام متقابل و گذشت است.